تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت
دلتنگی ام را به باد می سپارد
دلتنگی ...
حس لمس نکردنت تو این موقه
هاس
چقدر دلم میخاس کناره هم بودیم
حیف
♥♥♥♥♥♥♥عشق یعنی:...
♥یه جفت حلقه ی مشترک

در به گریه انداختن 1زن مراقب باشید...
خدا اشک های اورا میشمارد
زن از کنارمرد متولد میشود!!!
نه از پاهای او که پایمال شود!!!
نه از سر او که براو برتری یابد!!!
بلکه ازپهلوی او تا باهم برابر باشند!!!!
ازکناربازویش تا حامی اش باشد!!!
و
ازکنارقلبش تا معشوقش باشد♥
بدترین قسمت زندگی .. انتظار
کشیدن.... است
و
بهترین قسمت زندگی:
داشتنه کسی است که
...
ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد
شب!!!!
آغاز داستان غم انگیزی است
که
پایانش...
ارتباط مستقیمی با............چشمان
تو.................دارد!!!
لطفا زودتر بیدار شو
(!)
هنوز بی وفایی نکرده ام که به من میگویی بی وفا!
من قلبی دارم عاشق ، پاک و بی ریا!
هنوز بی وفایی ندیده ای که به من میگویی لایق عشقت نیستم
هنوز خیانت ندیده ای که میگویی یکرنگ نیستم
چرا باور نمیکنی که عاشقت هستم ، چگونه بگویم که من تنها با تو هست
هیـــــچ گاه
به خاطـــــر
"هیـــــچکـــــس"
دســـــت از
"ارزشــــهایت"
نکـــــش
. ....
چــــون زمانــــی که اون فـــــــرد از تــــو
دســـــت بکشــــد ،
تــــو مــــیمانـــی و یـــک
"مـــن "
بــــــی ارزش...
می خواهم این راهی که من وتو آمده ایم را...
از ابتدا ویران کنم...
تاهیچ کس..
به اینجایی که ما رسیده ایم...
نرسد...
دختر کوچولو : چیکارم داشتی ؟
. . .
پسر کوچولو : میشه با پسرای دیگه بازی نکنی ؟
آخه من دوست دارم ...
دلگیر نباش ،
تقصیر از خودت بود !
دسته کلید علاقه که گم شد
باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را . . .
◄►בلتنگتـــ ڪـﮧ مے شوم
פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم
و בر چشمـانـم
تــو را تماشا مے ڪنم
ڪی مے شود
از آب و آینـﮧ ها برخیزے
و پیش בست هاے פֿـالیـم
بنشیــنے (؟)ܓܨ............................
از اینکه بخواهید اخلاق
شریک زندگی تان را تغییر بدهید دست بردارید، شما فقط می توانید خودتان را عوض کنید
...! عشق حقیقی = یک عشق + یک
عمر زندگی ... از هرگونه رقابت با معشوق
تان جداً بپرهیزید. با یکدیگر مشورت کنید.
موهایش را کوتاه کنید.
کفش هایش را واکس زده و
براق کنید. فهرستی متشکل از ده دلیل که
شما او را از هر شخص دیگری در دنیا بیشتر دوست دارید تهیه نمایید. قبل از اینکه خیلی خسته
بشوید به بستر بروید و پیش از خوابیدن کمی با هم حرف بزنید. هرگز به خاطر اینکه شخصیت
همسرتان را بالا ببرید شخصیت خودتان را پایین نیاورید. نشان بدهید که به حرف هایش
اهمیت می دهید. هر چه از شما خواست در
اختیارش بگذارید. هرگز همسرتان را در رابطه
با خواسته ها و نیازهای تان تهدید نکنید. با خود بیاندیشید که اگر
تنها یک سال از عمرتان باقی مانده بود، چه تغییراتی در روابط تان ایجاد می کردید؟!
پس شروع به ایجاد آن تغییرات بکنید. همیشه خودتان باشید ...! در
غیر اینصورت مشکلات لاینحل بسیاری از همسرتان پیدا خواهید کرد. نسبت به تمام افراد و
چیزهایی که همسرتان، تعلق خاطر دارد مؤدب و با نزاکت باشید. چون نظر آنها نسبت به
شما می تواند تفاوت زیادی در نحوه و طرز تفکر او نسبت به شما ایجاد کند. درباره نوع ارتباط تان
حداقل هفته ای یک بار با هم صحبت کنید تا مطمئن شوید همه چیز به آرامی و خوشی می
گذرد. خیلی سریع جلوی مشکلاتتان را بگیرید تا بیش از حد رشد نکنند و دست و پای شما
را نگیرند. همیشه اجازه بدهید آخرین
کلام را او بگوید. اجزاء کامل روابط عاشقانه:
- صمیمیت - شوخ طبعی - لیاقت و احترام
- صداقت - تفاهم و درک متقابل - خلوص
نیت
- وفاداری - تحسین - علائق دوطرفه
- عطوفت و مهربانی - احترام و اعتماد
- غم خواری
- دوستی - رفاقت - تعهد
- عشق - ملاحظه و تأمل - سازگاری
-
حساس بودن - ادب و نزاکت - خنده رویی
- اعتماد - سخاوت - ایمان به
یکدیگر فهرستی از صفات خوب و
برجسته اش تهیه کرده به او بدهید. خودتان باشید
مردم در همه جای دنیا عاشق می شوند، از عشق دست می کشند یا در عذاب عشقند. عبارات عاشقانه به شما کمک می کند تا عمیق ترین افکار و احساساتتان را در زمانهایی که کلمات به راحتی بر زبانتان جاری نمی شوند، ابراز کنید. در اینگونه مواقع علیرغم تمام تلاشتان برای پیدا کردن کلمات و جملات، هیچ کلمه ای به ذهنتان نمی رسد…
ممکن است ذاتاً یک نویسنده یا شاعر به دنیا نیامده باشید، درست است. اما توانایی انتخاب دارید. پس بهترین و زیباترین عبارت عاشقانه را انتخاب کنید که حرف دلتان را به عزیزتان برساند تا او بفهمد که در عمق ذهن و قلبتان چه می گذرد.
وقتی کلمات به یاریتان نمی آیند، اجازه بدهید عبارات عاشقانه کمک حالتان باشند. اجازه بدهید عبارات عاشقانه به شما کمک کند افکارتان را به زیبایی بر صفحه کاغذ نقاشی کنید.
چه برای کارت تبریک روز ولنتاین باشد، چه برای سالگرد دوستی یا ازدواج، یا نامه ها یاایمیل های عاشقانه، اگر نمی دانید چه بگویید و چه بنویسید، اصلاً نگران نباشید.
با عبارات عاشقانه عشقتان را جاری کنید و ببینید که این جملات چطور به کارت، نامه یا پیام شما جان می بخشد.
چرا همین امروز امتحان نمی کنید؟
۱۰ نمونه از بهترین عبارات عاشقانه
عشق در انسان اثری مانند مواد مخدر دارد و میتواند در کاهش درد نقش زیادی داشته باشد.به گزارش دیلیمیل، محققان دانشگاه استنفورد اعلام کردند احساسات شدید و عشق زیاد میتوانند مانند مسکنهای قدرتمند عمل کند.
در مورد نحوه انتخاب ملاک های انتخاب همسر، موضوع
شاغل بودن خانم از اهمیت خاصی برخوردار است. هر شخصی پیش از ازدواج می بایست تکلیف
خود را با مسأله شاغل یا خانه دار بودن همسر روشن کند. برخی قبل از ازدواج، شاغل
بودن همسر را به صورت ملاکی آن چنان برجسته در ذهن خود حک می کنند که بسیاری از
موارد دیگر را به پای آن قربانی می کنند. در حالی که اولاً اگر زنی را به خاطر
درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب کنند هدف از ازدواج بهره کشی خواهد بود، که
یکی از اهداف انحرافی ازدواج است.
The strength of a man isn't in the deep tone of his voiceIt is in the gentle words he whispersقدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنهبلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه
The strength of a man isn't how many buddies he hasIt is how good a buddy he is with his kidsقدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا رفیق دارهبلکه در این هست که چقدر با فرزندان خودش رفیق هست
The strength of a man isn't in how respected he is at workIt is in how respected he is at homeقدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه قدر در محیط کار قابل احترام هستبلکه در این هست که چقدر در منزل مورد احترام هست
The strength of a man isn't in how hard he hitsIt is in how tender he touchesقدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چقدر دست بزن دارهبلکه به این هست که چه دست نوازشگری میتونه داشته باشه
The strength of a man isn't how many women he's Loved byIt is in can he be true to one womanقدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا زن عاشقشنبلکه به این هست تنها عشق واقعی یه زن باشه
The strength of a man isn't in the weight he can liftIt is in the burdens he can understand and overcomeقدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه وزنه سنگینی رو میتونه بلند کنهبلکه بستگی به مسائل و مشکلاتی داره که از پس حل اونا بر بیاد
زیبایی یك زن

The beauty of a woman must be seen from her eyes Because that is the doorway to her heart, The place where love resides زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه
The beauty of a woman Is not in a facial mole But true beauty in a woman is reflected in her soul زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره
It is the caring that she lovingly gives The passion that she shows The beauty of a woman With passing years-only grows محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده زیبایی یک زن هست چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه
هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود در جهان هر کار خوب و ماندنیست ردپای عشق در او دیدنیست
هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود در جهان هر کار خوب و ماندنیست ردپای عشق در او دیدنیست. به راستی مگر میشود عشق را تعریف کرد؟ مولانا در دشواری آن میگوید: هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل گردم از آن و درجای دیگری از مثنوی: در نگنجد عشق در گفت و شنید عشق دریایی است بحرش ناپدید و خود در پایان شعر اعتراف کردهام که: «سالک» آری عشق رمزی در دل است شرح و وصف عشق کاری مشکل است اما آنچه موجب شد تا شما را در احساس خود در «تصویر عشق» شریک کنم، مفاهیم و تعابیری از کار و زندگی و کیفیت در پیوند با عشق است که میتواند شرایط و محیطکاری لطیفتر، باکیفیتتر و عارفانهتر و حتماً سودآورتری را فراهم آورد. جبران خلیل جبران در کتاب «پیامبر» در فصل «کار» مینویسد: «کار با عشق آن است که پارچهای را با تاروپود قلب خود ببافی بدان امید که معشوق تو آن را بر تن خواهدکرد… اگر نمیتوانی با عشق کار کنی بهتر است کار خود را ترک کنی و بر دروازه معبد بنشینی و صدقات کسانی را که با عشق کار میکنند بپذیری…».
در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. امااگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر شهوت شده اید، عاشق نشدهاید. اگر شهوت را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتانعنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی—و سلامتاحساسی—هستند.
به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح میدهید
باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدندرمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.
وقتی یکی را
دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در
کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید،
حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید،
زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
خواهم آمد
روزی خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد
در رگ ها ، نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد
ای سبدهاتان پر خواب
سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید
....................
خواهم آمد سر هر دیواری ، میخكی خواهم كاشت
.پای هر پنجره ای ، شعری خواهم خواند
هر كلاغی را ، كاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شكوهی دارد غوك
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم كرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت
دوست خواهم داشت
میدانم که میآیی
چه غم دارم ز تنهایی میباری
چو ابر بهار میشویی از دل غبار
میتابی چون آفتاب
میربایی از دیده خواب
میرسد با بانگ صبح
از سوی او آن نسیم جانفزای
کوی او گر دل من بیقراری میکند
او بهارست و بهاری میکند
میدانم که میآیی
چه غم دارم ز تنهایی
شب هجران شود کوتاه
رسد صبح امید از راه...
گفتم :به دام اسیرم گفت که دانه با من گفتم که اشیان کو ؟گفتا که اشیانه با من
گفتم که بهارم ؛شوق ترانه ام نیست گفتا بیا به گلشن ؛شور ترانه با من
گفتم بهانه ای نیست تا پر زنم ز سویت گفتا تو بال گشا راه بهانه با من
گفتم به فصل پیری در من گلی نروید گفتا که من جوانم فکر جوانه با من
گفتم که خانمانم در کار عاشقی رفت گفتا به کار خود باش تدبیرخانه بامن
گفتم به جرم شادی جور زمان مرا کشت گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من
گفتم ز عشق بازی در کس نشان ندیدم زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من
گفتم دلم چو مرغیست کز اشیانه دور است دستی به زلف خود زد گفت اشیانه با من
گفتم ز مهربانان روزی گریزم اخر گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور
داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل
مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید
ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما
نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
به نام آنکس که اگر چشمانم برای دلتنگی و بندگی اش می گرید قلبم آرامش ابدی می یابد
خدایا ! خدایا چه بنویسم که قلمم پر از نوشتن است و دفترم بی تاب سیاه شدن برای توست
دلم سرشار از غم و اندوه دوری و سرم چون گرداب دریاهایت متلاطم و خروشان است . دیگر نه صورتی برایم باقی مانده است و نه سیرتی که توان آمدنم در نزدت باشد ٬ تا آبروی آمدنم در کنارت باشد . روسیاه روسیاهم . دل آمدن دارم ٬ پای آمدن دارم ٬ اما روی آنرا ندارم . وجودم پر تلاطم گشته از آوارگی در این دنیا . خواهان آن دنیایم و ترسان و لرزان از آن
برای رسیدن به آسمانهایت و رهایی از این خاک بدنبال بالهایی همچون بال سیمرغ هستم تا با چند باز و بسته کردنش از زیر سلطه بودن این خاک رهایی یابم . آری من از خاکم اما نه از آنم که دل بستگی عمیق من غل و زنجیر به دست و پایم شود و مانع رسیدنم به اوج
دلم از دریا خروشان تر است که بخواهم به دریا زنمش و از زمین برکنمش و به اوج رسانمش
دست و پایم لرزان و سرد گشته از اسیری و غربت و بی تاب گرم شدن با قربت است
من همانم که اشرف مخلوقات گشتم و ملائکه معصوم درگاهت برای من سر به سجده نهادند؟
نه ! من آن نیستم . من آن اشرف مخلوقات نیستم . سینه ام جای الماسی درخشان از جانب تو بود و ذره ذره بدنم نگهبان آن الماس درخشان . درخشندگی اش چشم عالم را کور می کرد و عالم را روشنایی می بخشید . اما اکنون ذره ذره بدنم در مقابلت شرمنده و رو سیاه که دیگر هیچ خبری از آن الماس درخشان درون سینه ام نیست
سرگشته و حیران چون مجنون دیوانه وار به کوه و صحرا زده ام تا به تو برسم . تشنه رحمت توام ! سیرابم کن . تشنه مهربانی و بخشندگی توام و تمام امیدم به توست که سیرابم کنی .
نردبانی برای رسیدن می خواهم . توان بال زدنم نیست شاید که توان بالا آمدنم از نردبان معرفت وجودی تو را داشته باشم
درهایت همه بازند اما شرمزده به کجا بیایم ؟ با دلی سیاه و آلوده به کجا بیایم ؟ با وجودی متلاطم و مضطرب به کجا بیایم ؟
خدایا ! تنها نجات بخش من ! اینبار هم همانند همه لحظه های پیشینم تنها می گویم
" الهی العفو ٬ الهی العفو ٬ الهی العفو "
دل از این دنیا از این هستی پر از نیستی برکندم و مشتاق و بی تاب رسیدنم
الهی العفو گویان به نزدن می آیم تا مثل تمام لحظه های زندگی ام نه دست رد بر سینه ام که دست مهربانی بر سرم بکشی و روح مرده و بی جانم را جان تازه عطا کنی
من نه با نقاب نورانی که با همین صورت سیاه خویش خواهم آمد تا با سیرتی ابدی در کنارت بمانم
من برآنم که اینبار بمانم بر سر همه عهد و پیمانم . که اینبار بمانم بر سر آدمیتم . نه ! اینبار خوشمزگی میوه ممنوعه را نمی خواهم . اینبار به دنبال عصیان و سرکشی نیستم . اینبار به دنبال سرگشتگی ام . به دنبال دیوانگی ٬ دیوانه بودن همچون مجنون ٬ به دنبال مجنون وار تو را خواندن و به تو رسیدنم
می خواهم چون مرغ شباهنگ حق حق کنان به سراغت آیم و چون پروانه ای در شمع وجودت آب گردمم و گم شوم
من به دنبال توام . دل از این زمین برکندم ٬ غل و زنجیرها را گشودم و پا بر روی اولین پله از نردبان معرفتت نهادم
اسمان بارانی است